کد خبر: ۸۰۲۹
۲۰ دی ۱۴۰۲ - ۱۰:۱۸

زندگی‌های متفاوت، همسایه‌های همدل

ساکنان مجتمع معلولان موعود در محله سرافرازان سبک زندگی ویژه‌ای دارند. هر بلوک دو آسانسور دارد؛ یکی برای افراد سالم یکی برای افراد ویلچری.

برای ورود به مجتمع باید از نگاه کنجکاوانه نگهبان گذر کنیم. علیرضا موسوی تقریبا همه را می‌شناسد و حواسش به رفت‌وآمد‌ها هست. می‌گوید: اینجا خیلی از افراد معلولیت دارند و باید حواسمان به آن‌ها باشد.

او بدون اینکه معلولیت داشته باشد از پنج‌سال قبل در این مجتمع ساکن شده؛ دلیلش هم امکانات خوب آپارتمان‌های موعود است؛ «خانه‌های اینجا به سرپرستانی واگذار شده است که معلولیتی دارند، اما همه‌شان اینجا زندگی نمی‌کنند، بعضی‌ها اجاره داده‌اند و بعضی‌ها هم فروخته و رفته‌اند. اما به‌دلیل شرایط خوبی که خانه‌ها دارد و موقعیت مکانی ایده‌آلش که درست کنار بولوار نماز است و هوای پاکیزه‌اش، طرفدار بسیار دارد.

من هم بعد‌از بازنشستگی آمدم اینجا خانه خریدم. وقتی دیدم می‌خواهند نگهبان برای مجتمع داشته باشند، گفتم این کار مناسب من است که همه همسایه‌ها را می‌شناسم.» در‌میان آپارتمان‌های بلندبالای شهرمان فقط تعداد انگشت‌شماری هستند که از‌نظر زیرساخت بنا، مناسب‌سازی شده‌اند و رفت‌وآمد معلولان در آن‌ها به‌راحتی انجام می‌شود.

مجتمع موعود که از سال‌۹۲ توسط بهزیستی در‌اختیار افرادی با سه‌دسته معلولیت جسمی حرکتی، نابینایان و ناشنوایان قرار گرفت، از همین‌دست مجتمع‌هاست که در محله سرافرازان و در حاشیه بولوار نماز قرار گرفته است؛ مجتمعی با سه‌بلوک شش‌طبقه که بیش‌از دویست‌خانواده در آن زندگی می‌کنند. در این گزارش، از حال‌و‌هوای این مجتمع و زیاد و کمش گفتیم و با ساکنان آن گفتگو کردیم.

 

هر بلوک دو آسانسور دارد

مجتمع موعود سه بلوک مجزا دارد که تا‌حدود زیادی شبیه هم هستند. بلوک یک نامش شقایق است، بلوک‌۲ «یاس» و بلوک‌۳ اسم ندارد. هر بلوک در شش‌طبقه یازده‌واحدی ساخته شده است با ۷۵ متر زیربنا به‌صورت دوخواب. فقط بلوک یک، سه‌واحد را هم در طبقه هفتم دارد. با این حساب بلوک یک، ۶۹ و دو بلوک دیگر ۶۶‌خانواده را در خود جای داده‌اند.

در محوطه همراه با علی صدیق‌معان قدم می‌زنم. او جزو اولین ساکنان مجتمع است و نابینا. می‌گوید: زمین مجتمع وقفی است. از سال‌۹۲ که اینجا ساکن شدیم، هر ماه مبلغ ۲۲۰ هزارتومان بابت خرید خانه واریز می‌کنیم و گفته‌اند تا هفده‌سال تسویه می‌شود.

صدیق‌معان بدون عصای سفیدش هم به‌راحتی در محوطه مجتمع راه می‌رود؛ محوطه‌ای که فضاسازی و چمن‌کاری ندارد و حتی یک صندلی برای نشستن در آن پیدا نمی‌شود. فقط دو ردیف بلوک قدیمی اطراف باغچه خالی به‌صورت دو مثلث بزرگ گذاشته شده است؛ «مجتمع هم مزایایی دارد و هم کاستی‌هایی؛ مثلا هر بلوک دو آسانسور دارد. یکی برای افراد عادی و دیگری بزرگ‌تر و مناسب وسایل و ویلچر. هر طبقه دو شلنگ آتش‌نشانی و از دو طرف هم پله اضطراری دارد.»

در میان صحبتمان خانم نابینایی رد می‌شود و صدای همسایه‌اش را می‌شناسد. عفت معلم، کارمند بازنشسته علوم پزشکی و ساکن بلوک‌۳ است و می‌گوید: با اینکه گرفتاری‌ها زیاد است، اینجا همه هوای هم را دارند. تنها ایراد مجتمع ما شلوغی آن است.

برای افراد نابینا سروصدا خیلی آزاردهنده است، اما آن‌هایی که ناشنوا هستند بچه‌هایشان را وقت و بی‌وقت می‌فرستند داخل محوطه؛ خودشان که اذیت نمی‌شوند و ملاحظه همسایه را هم نمی‌کنند.

همین‌طور که راهش را می‌کشد و می‌رود، می‌گوید: خدا را شکر، خانه‌های ما بیرون مجتمع قرار دارد؛ خدا به داد شما برسد آقای صدیق‌معان! کمی سکوت، کمی لبخند و دعوت به صبر، همه پاسخ این همسایه قدیمی است.

زندگی‌های متفاوت، همسایه‌های همدل

 

حسینیه فعال و پویایی داریم

این مجتمع امکانات رفاهی یا قسمت مشاعات فعال ندارد. غیر از محوطه وسط که توأمان خاک و آسفالت است، تنها بخشی که همه اهالی در آن سهیم هستند، حسینیه بزرگی است که در بلوک‌۲ واقع شده است.

علی‌اکبر خرسندی، مدیر بلوک‌۳، درباره حسینیه ثارالله(ع) می‌گوید: حسینیه فعال و پویایی داریم که بیش از سیصدمتر زیربنا دارد. غیر از محرم و صفر و ماه رمضان، در بقیه مناسبت‌ها مانند چهارشنبه‌ها و جمعه‌ها هم مراسم دعای هفتگی در آن دایر است.

نگاهی به باغچه‌های خالی می‌اندازد و ادامه می‌دهد: برای آبیاری همین چند درخت از آب ذخیره‌شده در باکس آتش‌نشانی استفاده می‌کنیم. این کار دو دلیل دارد یکی اینکه شلنگ‌ها استفاده شود تا دچار خشکی نشوند و دیگر اینکه آب داخل این باکس‌ها بعد از مدتی قابل شرب نیست.

صدیق‌معان که از ایستادن خسته شده است، می‌گوید: هزینه‌ها سنگین است، اما اگر یک نیمکت در محوطه بگذارند، خیلی‌ها می‌توانند خستگی رفع کنند.
وقتی به سمت خانه راهی می‌شود، برمی‌گردد و می‌گوید: از شهرداری به‌خاطر پیاده‌رو‌های دلاوران و سرافرازان ممنونیم. مدتی است خیلی راحت‌تر از قبل می‌توانیم بیرون برویم.

 

زندگی‌های متفاوت، همسایه‌های همدل

 

کم و کسری‌هایمان اندک نیست

در محوطه پر‌رفت‌وآمد موعود با چند‌خانم که آرام و بی‌صدا با حرکات دست با هم صحبت می‌کنند، همراه می‌شویم. دلشان می‌خواهد از مشکلاتشان بگویند، اما خریدهایشان سنگین است و جایی هم برای نشستن ندارند.

وجیهه و فهیمه با اشارات مخصوص ناشنوایان، رو به دوستشان، مریم مقیمی، مشکلاتشان را می‌گویند و مریم که بهتر کلمات را بیان می‌کند، می‌گوید: صندلی نداریم، وسیله بازی نداریم، وسیله ورزشی نداریم، دستگاه شارژ من‌کارت نداریم، دستگاه عابربانک نداریم و.... رو به دوستانش با سر تأیید می‌گیرد که «آیا همه موارد را درست گفته است؟» وقتی لبخند رضایت بر لبشان می‌نشیند، می‌روند و ما با مریم‌خانم همراه می‌شویم. هم خودش ناشنواست و هم همسرش.

زمانی‌که خانه را به آن‌ها تحویل داده‌اند، حتی توان پرداخت اقساطش را نداشته‌اند. می‌گوید: وقتی خانه‌ها را به ما دادند، دکوراسیون داخلی‌اش انجام نشده بود. پول نداشتیم کابینت بگذاریم و خانه را درست کنیم. قسط‌هایش هم برایمان زیاد بود. رفتیم در خانه پدرشوهرم زندگی کردیم و خانه را دادیم به مستأجر. کم‌کم آن را ساختیم تا پنج‌سال قبل که خودمان آمدیم اینجا. پنجره خانه‌اش را باز می‌کند؛ رو به بولوار نماز است.

می‌گوید: خانه‌ها نورگیر خوبی دارد، سرویس‌ها برای معلولان مناسب است و هرکس که ویلچری بوده، کابینت‌هایش را پایین‌تر ساخته است. همسر من غیر از ناشنوا‌بودن از ناحیه پا هم معلولیت دارد؛ هر جایی غیر از این آپارتمان‌ها زندگی برایمان سخت است.

 

دورهمی‌های هر گروه جداست

با مریم‌خانم راهی خانه دوستش می‌شویم که به گفته او کم‌شنواست و شاید بهتر بتواند با ما صحبت کند. زهرا فروهی مادر سه فرزند است، از زندگی در این مجتمع راضی است و دلش می‌خواهد مدام همسایه‌ها را دورهم جمع کند.

می‌گوید: ما ناشنوا‌ها راحت با هم رفت‌وآمد می‌کنیم. دور هم جمع می‌شویم، می‌گوییم، می‌خندیم، صندوق‌های خانگی راه می‌اندازیم و مشکل هم را حل می‌کنیم، خلاصه هوای هم را داریم؛ چون فقط خودمان مشکلاتمان را درک می‌کنیم. روضه برپا می‌کنیم، حتی مترجم هم می‌آوریم تا حرف‌های روضه‌خوان را ترجمه کند.

با این جمله‌اش یاد صحبت مداح حسینیه ثارا... (ع) می‌افتم. حاج‌علی گچکار‌طهرانی یک بار در جمعی تعریف می‌کرد که موقع مداحی در حسینیه این مجتمع متوجه شده است که عده‌ای گوشه‌ای از حسینیه جمع شده‌اند و یک نفر با زبان ناشنوایان دارد برای آن‌ها صحبت می‌کند. وقتی پرسیده که آن‌ها بین سخنرانی و مداحی چه کار می‌کنند، جواب داده‌اند مترجم صحبت‌های مداح و سخنران را برای ناشنوایان ترجمه می‌کند.

این سبک ارتباط در دنیای ناشنوایان جالب است. اما ارتباط ناشنوا و نابینا کمی سخت می‌شود. زهرا‌خانم می‌گوید: ناشنوا و نابینا نمی‌توانند باهم خیلی ارتباط بگیرند، به‌ویژه از وقتی کرونا آمد و همه ماسک می‌زدند، دیگر اصلا امکان ارتباط نبود. همسایه روبه‌رو‌یمان هم نابیناست و با اینکه خیلی وقت‌ها به هم کمک می‌کنیم، بنده خدا از سروصدای بچه‌ها خسته می‌شود؛ حق هم دارد. ما که صدای آن‌ها را نمی‌شنویم.

زهرا‌خانم از بعضی همسایه‌ها گله می‌کند و می‌گوید: قبلا اینجا فقط معلولان ساکن بودند؛ فرش می‌بردیم پایین در محوطه مجتمع می‌انداختیم و سبزی پاک می‌کردیم و دور هم بودیم. اما بعداز چند‌سال که خیلی‌ها فروختند و رفتند، افراد جدید دوست نداشتند کسی پایین بنشیند. می‌گفتند بی‌کلاسی است و ما هم دیگر نرفتیم. نابینا‌ها و معلولان جسمی‌حرکتی می‌توانند با تلفن یا از راه دور با هم صحبت کنند یا حتی به مسجد و روضه بروند، اما ما باید دور هم باشیم.


مسئولیت‌پذیری فرزندان افراد معلول

مشغول صحبت هستیم که دختر بزرگ زهرا‌خانم از مدرسه می‌رسد. فاطمه معمارزاده کلاس هشتم است، اما با لحنی بزرگ‌تر از سن و سالش می‌گوید: خیلی وقت‌ها در محوطه یا در راهرو‌های بلوک حواسمان به دیگران هست تا متوجه عبور ماشین‌ها یا وسایلی که سر راهشان هست باشند.

وقتی صحبت از مسئولیت‌پذیری می‌شود، می‌گوید: در مدرسه هم به ما که والدین معلول داریم، می‌گویند که مسئولیت‌پذیر هستیم. اینجا همه بچه‌ها حواس‌جمع هستند. ما خیلی اجتماعی هستیم؛ چون تماس‌های تلفنی مامان و بابا را ما جواب می‌دهیم. با مدیر و کارفرمایشان ما ارتباط می‌گیریم و مسائل مجتمع یا مشکلاتی را که پیش می‌آید، ما باید برای دیگران ترجمه کنیم. به همین‌دلیل از کودکی یاد گرفته‌ایم با بزرگ‌تر‌ها چگونه ارتباط برقرار کنیم.

فاطمه درباره امنیت مجتمع می‌گوید: سه بلوک داریم که هر کدام یک مدیر دارد. همان سه‌نفر مدیر می‌شوند هیئت‌مدیره که دوربین هم در همه مجتمع نصب کرده‌اند. البته اینجا خیلی شلوغ است و همین شلوغی باعث امنیت می‌شود. ببینید؛ دوچرخه، کالسکه، ویلچر یا حتی کفش‌ها را در راهرو می‌گذارند.

فاطمه شلوغی پله‌های اضطراری را یک نکته مهم می‌داند و می‌گوید: بعضی از همسایه‌ها کاربرد این پله‌ها را نمی‌دانند و فکر می‌کنند انباری است. یکی از ایده‌های جالب این مجتمع، علامت گل رز است که روی ماشین‌ها می‌زنند تا نگهبان خودرو ساکنان را بشناسد. هرچند مدتی است افراد جدیدی که در اینجا ساکن شده‌اند، از این قانون نانوشته مجتمع پیروی نمی‌کنند.

 

درخواست دستگاه شارژ من‌کارت داریم

با مریم‌خانم راهی خانه همسایه دیگری می‌شویم که کم‌بیناست و همسرش نابینا. زینب یکتایی که صبح‌ها با اتوبوس بچه‌هایش را به مدرسه می‌برد، فقط روی نصب دستگاه شارژ من‌کارت تأکید دارد و می‌گوید: ما از کارت مخصوص معلولان استفاده می‌کنیم. دستگاه‌هایی که این کارت‌ها را شارژ کنند، فقط در ایستگاه‌های خاصی قرار گرفته‌اند. منطقی است نزدیک مجتمعی که این همه معلول زندگی می‌کنند، یکی از آن دستگاه‌ها باشد.

زینب‌خانم درباره قبض‌های مجتمع هم می‌گوید: گاز و برق برای معلولان رایگان است، اما کنتور آب همه مجتمع مشترک است؛ یعنی یک قبض می‌آید و بین همه تقسیم می‌شود. مشترک‌بودن آب هم باعث نارضایتی است و هم باعث می‌شود ساکنان در مصرف آب صرفه‌جویی نکنند.

موسوی، نگهبان مجتمع، مثل همه همسایه‌هایی که بعد‌از چاق‌سلامتی بدرقه‌شان می‌کند، ما را هم بدرقه می‌کند و می‌گوید: حالا که دارید مشکلات این مجتمع را می‌نویسید، بگویید ماشین‌ها، به‌ویژه ماشین سنگین اطراف مجتمع معلولان پارک نکنند.

خیلی از این بنده‌های خدا نابینا هستند و می‌خورند به ماشین، یا ناشنوا هستند و متوجه حرکت خودرو‌های پشت این ماشین‌های سنگین نمی‌شوند. ویلچری‌ها هم مجبور می‌شوند کلی دور بزنند تا راهشان را ادامه دهند؛ خدارا خوش نمی‌آید این‌طور مردم آزار ببینند.

 

بازگشت به ورزش

درمیان معلولان مشهدی، ورزشکاران مطرحی داریم که در این مجتمع زندگی می‌کنند. یکی از آن‌ها ابوالقاسم احسانی است که در ورزش تنیس خاکی پنج‌بار به مسابقات بین‌المللی راه یافته و بار‌ها مقام هم کسب کرده است.

او سال‌۷۰ در سی‌سالگی براثر تصادف قطع نخاع شد و جزو اولین ساکنان موعود است. به‌دلیل آمادگی جسمانی‌ای که داشت و هفده‌سال والیبالیست بود، توانست خیلی زود به دنیای ورزش برگردد؛ «از سال ۷۶ تا الان که ۶۲ سال دارم، هر سال با تیم استان خراسان رتبه دوم کشور را به دست آورده‌ایم. از سال ۷۸ هم وارد تیم ملی شدم و تا سال ۹۲ همراه تیم ملی پنج‌بار به مسابقات بین‌المللی رفته‌ام.»

* این گزارش چهارشنبه ۲۰ دی‌ماه ۱۴۰۲ در شماره ۵۵۴ شهرآرامحله منطقه ۹ و ۱۰ چاپ شده است.

ارسال نظر
آوا و نمــــــای شهر
03:44